مسئله داعش بعنوان یک تفکر خود ویژه و تفسیری دیگر از اسلام چه در میان شیعیان و چه سنی ها که با گذشت چندین ماه از زمان شکل گیری آن همچنان در رأس رسانه های خبری جهان قرار دارد، شاید بزعم بسیاری پدیده نویی باشد ، ولی واقعیت اینست که این تفکر در شکل رادیکالتر و خشن تر خود در چارچوب همان جهاد گرایی اسلامی طالبانیسم و القاعده ایسم و شاید وحشیانه ترین و متکاملترین شکل تعبیر آن از اسلام جهاد گرا باشد. با شکل عملی این تفکر که خود را در قالب سرکوب دگر اندیشان فکری و نظری و مذهبی بازتاب داده و میدهد ، برای بسیاری از ایرانیهای منتقد و مخالف نظام جمهوری اسلامی که ۳۵ سال است آنرا با پوست و گوشت خود آزموده و هنوز هم شمشیر داموکلسی همچون داعیشم را بر سر خود دیده و احساس میکنند ، پدیده غیر آشنا و نویی نیست.
شکی نیست که فعال گردیدن عملی این نوع از تفکر و شیوه « جهاد گرا و خشونت زای » اسلامی اگر سابقه تاریخی آنرا به لحاظ باورهای تئوریک موجود در بطن خود اسلام از زمان محمد به کناری بگذاریم ، زمینه های رشد آنرا میتوان در چند دهه اخیر با سیاست گلوبالیزاسیون دول قدرتمند اروپایی و بویژه آمریکا و با تشدید جنگ سرد میان شرق و غرب پیوند داد.
سرکوبی جنبشهای دمکراتیک و ضد امپریالیستی در سرتاسر جهان به سر کردگی آمریکا و انگلیس و حمایتهای ضمنی دیگر دول غربی برای پیشبرد سیاستهای ضد شوروی از قتل پاتریس لومومبا گرفته تا برکناری احمد سوکارنو بوسیله کودتای سوهارتو در اندونزی و کودتای ۲٨ مرداد در ایران و بر کناری دکتر مصدق و اقدامات علیه دول استقلال جویانه و ضد امپریالیستی صدام و قذافی و اسد و دهها مورد دیگر ، تنها نمونه های بسیار کوچکی از اقدامات ضد شوروی و زمینه ها و علل روی آوردن دول قدرتمند غربی به حمایت از گروههای جهاد گرای اسلامی از طالبان گرفته تا القاعده و داعش و تجهیز آنها برای مقابله با این نیروها و دولتها و پیشبرد سیاستهای ضد نیروهای ملی و شوروی بوده و می باشد.
نیروی داعش را شاید بتوان در عرصه عملی برخورد و شیوه ها و اهداف از طالبان و القاعده متمایز نمود ، ولی واقعیت اینست که این نیرو علیرغم اشتراکات فکری و نظری با آنها ، به لحاظ شیوه برخورد با دگر اندیشان سیاسی و مذهبی و ملی – قومی قرابتهای زیادی با حکومت جمهوری اسلامی دارد. در باب اثبات این ادعا گمان نمیرود که به فاکتهای زیادی نیازی باشد و مجموعه عملکرد نظام جمهوری اسلامی در طی طول حاکمیت خود در برخورد به دگراندیشان خودی و غیر خودی سیاسی و فعالین مدنی منتقد نظام و فرقه های مذهبی و ملیتهای غیر فارس کشورمان بقدری گویا هستند که نمیتوان آن را کتمان نمود.
اما تجربه نوین جهانی در اقصی نقاط جهان نشان داده است که نادیده انگاری تمایلات و خواستهای مختلف اقشار هر جامعه ای و سرکوبی و پاسخ خشونت بار به آن ، لاجرم خود را بعنوان یک عکس العمل تحت اشکال و واکنشهای گوناگون از اعتراضات مسالمت آمیز گرفته تا حتی مقابله نظامی و جنگ مسلحانه آشکار خواهد ساخت. پدیده داعش از یک منظر، نمونه برجسته چنین بی اعتنایی است. به گمان من اگر دولت شیعه آقای نوری مالکی و متحدین غربی و منطقه ای او در زمان خود به نیازهای این قشر از مردم پاسخ داده و فضا را برای مشارکت همه مردم از هر قشر و مذهب و ملیتی فراهم مینمودند ، میتوانستند تا حدود زیادی از اوج گیری دامنه چنین فجایع و آوارگی وکشتار هزاران انسان بیگناه جلو گیری نمایند. بدبختانه بسیاری از کشورهای با سیستم نا متعارف سیاسی ، تجربیات را از راه های خونین و ملال انگیزی بدست می آورند و قبل از اینکه چنین فجایعی روی دهند ، بدان نمی اندیشند که راهکارهای معقول و دمکراتیکی را در سطح کل جامعه جاری نمایند. ایجاد دولت وحدت ملی عراق و علل آن، تا حدی نتیجه این تجربه خونین بوده و بنظر میرسد که آن باید درس عبرتی برای بسیاری از کشورهای چند ملیتی منطقه و بخصوص ایران باشد.
اما در رابطه با ایران ، واقعیت اینست که کشور ایران به لحاظ تنوع ملی و زبانی و مذهبی از بسترهای مناسبی برای بروز تنشهای مختلف قومی و مذهبی برخوردار است. زیرا نظام جمهوری اسلامی از همان فردای به قدرت رسیدن ، غیر مدارانه با اقلیتهای ملی و مذهبی کشور برخورد کرده و تا به امروز نه تنها آنها را از مشارکت در قدرت و اداره امور کشور محروم کرده است، بلکه زبان صحبت او با آنها همواره زبان خشونت و سرکوب بوده است.
بعنوان نمونه ، اقلیتهای مذهبی غیر شیعه طبق قانون اساسی از انتخاب شدن بعنوان رئیس جمهور محروم هستند، ملیتهای غیر فارس کشورمان همچنان نمی توانند بزبان مادری خویش تحصیل نمایند ، بخش اعظم افراد جامعه مان در نامگذاری فرزندانشان دچار مشکل هستند ، زنان و دختران دانش آموز و دانشجو و کارمند اجازه ظهور با لباس ملی شان در این اماکن را ندارند ، بسیاری از رهبران اقلیتهای مذهبی مثل بهایی ها در زندان بسر بوده و جوانان بهایی برای ورود به دانشگاه با مشکل روبرو هستند ، دراویش گنابادی صرفا بخاطر اعتقاداتشان همواره مورد حمله و ضرب و شتم مأموران امنیتی قرار میگیرند ، در تدریس امور فقهی برای سنی ها محدودیت قائل شده و از ساختن مسجد سنی ها در تهران تا به امروز ممانعت بعمل آمده است ، مناطق ملی کشورمان در ترخیص بودجه کشور همواره مورد تبعیض قرار دارند ، بخش غالب رؤسای ادارات و بویژه ارگانهای مهم دولتی از شهرداری گرفته تا استانداری افراد غیر بومی هستند ، برای ورود نمایندگان ملیتهای کشورمان به مجلس سنگ اندازی میشود ، در سطح وزیران و ارگانهای حکومتی از وجود نمایندگان مستقل ملیتهای دیگر خبری نیست و صدها مورد دیگر که مقامات حکومتی علیرغم تذکرات و اعتراضات اعتنایی بدانان نکرده و همچنان بر پیشبرد و دیکته نمودن اعتقادات و سیاستهای خود مصر بوده و برای به کرسی نشاندن آنها حتی اگر لازم بود به قهر و زور متوسل میشوند.
این واقعیت امروز جامعه ماست و شکی نیست که کشور ایران با توجه به عملکرد حکومت جمهوری اسلامی در عدم پاسخگویی به حقوق اولیه اقشار مختلف مردم همانند آتش زیر خاکستری است و هر چند تا به امروز مجموعه اعتراضات توده مردم شکلی مسالمت آمیز داشتند ، ولی نمیتوان همواره به تداوم اینگونه اشکال مبارزه امید بست. شکل گیری جریان حمید ریگی که ظاهرا نظام آنرا در نطفه خفه کرده است، تنها جرقه و زنگ خطر کوچکی است که میتواند در آینده در نقاط دیگر کشورمان نیز برافروخته گردد. جریان آدمخوار و وحشی داعش یکروزه شکل نگرفت ، از اینرو جا دارد که اگر واقعا مقامات جمهوری اسلامی به تمامیت و وحدت کشور و امنیت ملی و داخلی معتقد میباشند ، و اگر به توسعه و پیشرفت کشور باور دارند ، تا دیر نشده اقداماتی را در جهت تأمین حقوق اولیه مردم و مشارکت دادن دگراندیشان ملی و دیگر مذاهب در اداره امور کشور و بازگشایی فضای سیاسی کشور بعمل آورند . اجرای کامل قانون اساسی کشور میتواند نقطه عزیمت و آغازی برای آن باشد.
تورکمن صحرا مدیا
28 اکتبر 2014 در 00:28 |
آقای قارا تایاق با پوزش نظرارسالی تان را میتوانید مستقیما به آدرس شخصی آقای احمد مرادی بفرستید. زیرا بدلیل تخطی از موازین وبلاگ قابل انتشار نمیباشد.
26 اکتبر 2014 در 23:19 |
zedde Imperialist boodane Saddam,asad,gazafi,dalle bar mardomi boodane anhanist